علل و پیامدهای توجه نظامی روسی به سوریه در شرایط کنونی چیست؟
دو عامل اصلی در رویکرد روسیه به سوریه وجود داشته که موجب شده است در مجموع ولادیمیر پوتین تصمیم بگیرد وارد جنگ سوریه شود. چند عامل دیگر هم عوامل تکمیلی هستند. یکی از عوامل اصلی این است که در یک دهه اخیر، نیروی نظامی روسیه قدرت قابل توجهی نسبت به قبل پیدا کرده است. در دوره پوتین، قسمت قابل توجهی از بودجه به نیروهای نظامی تخصیص یافته و روسیه از نظر سختافزاری و تسلیحات نظامی فرصتی پیدا کرده است که تسلیحات نظامی پیشرفتهای در زمینه جنگهای زمینی تولید کند. عامل دومی که موجب توجه روسیه به سوریه شده است، تحول در نظریههای ژئوپلیتیک هیئت حاکمه مسکو است. نظریه اوراسیایی و تأثیر فضای کلی سیستمی، هم از نظر داخلی و هم از نظر بینالمللی، در محیط روسیه، روسیه را به این سمت پیش برده است که فضاهایی را عمق استراتژیک خود تعریف کند. روسیه با حمله به گرجستان و مداخلات در قفقاز و آسیای مرکزی و در حال حاضر ورودش به سوریه، تحت تأثیر همین تحول سیستمی و فضای بینالمللی است که تأثیرگرفته از نظریه اوراسیایی میباشد.
مسائلی دیگری وجود دارد که تحت عنوان مسائل تکمیلگر و جمعیاند که تأثیر زیادی در ورود و مداخله روسیه در سوریه دارند. به نظر من، اصلیترین علت، فضای داخلی روسیه و مجموعه بحرانهای فضای داخلی و بحرانهای اقتصادی و سیاسی است. این بحرانهای اقتصادی و سیاسی در ورود روسیه به جنگ سوریه کمک زیادی کرده است. در زمانی که روسیه وارد جنگ چچن شد، خیلیها در داخل میگفتند که جنگ چچن، بازتاب رقابت یلتسین و رئیس دوما بود و پوتین با کنار زدن نیروهای قدرت که طرفدار رئیسجمهوری قبلی بودند، قدرت جدیدی را بهوجود آورد. در حال حاضر هم قبل از اینکه جنگ سوریه آغاز شود، یعنی بعد از اواخر دوره مدودوف و اوایل دوره اخیر پوتین جنگ قدرت خیلی اساسی بین جناح قدیمی قدرت و جناح مدودوف و چند نفر از افراد مهم مثل شهردار مسکو بهوجود آمد و در نهایت، با تحولات بسیار زیادی ازجمله در دوره اول تعدادی از یهودیان ثروتمند دستگیر همراه شدند.
ابعاد ژئوپلیتیک و سیاسی تا چند درصد میتواند در شرایط کنونی در اولویت قرار بگیرد؟
همین جنگ قدرت عاملی بوده است که در داخل روسیه برای اینکه روسیه گرایشی برای مداخله نظامی خارجی داشته باشد، مسئله دیگری هم که در روسیه وجود دارد و خیلی تأثیرگذار است که روسیه بهسمت دخالت نظامی در سوریه پیش برود، تحریمهای آمریکا علیه روسیه و بحران اقتصادی و مشکلات اقتصادی است. بهعلاوه، روسیه بر روی بعضی از سیاستها، ازجمله یافتن بازارهای جدید حساب کرده است تا بتواند بودجه خود را تأمین کند.
مسئله دیگر این است روسیه در چهارچوب همان نظام ژئوپلیتیک بینالمللیای که در نظر دارد، تلاش زیادی دارد که حوزههای قدرت قدیمی خود را حفظ کند. حزب بعث بهعنوان حزبی که از زمان شوروی مورد حمایت روسیه بوده و تسلیحات نظامی داده و آموزش دیده است، برایشان خیلی مهم است. مسئله مهم دیگر این است که روسیه ترس زیادی دارد که جنگ داخلی سوریه از طریق مرزهای قفقاز شمالی به درون روسیه نشت پیدا نکند، لذا ترجیح میدهد خود این مسئله را در بیرون از سوریه حل کند تا اینکه به مرزهای خودش نشت پیدا کند.
چه پیامدهایی فرا روی حضور نظامی روسیه در صحنه میدانی سوریه است؟
در مجموع، پیامدهایی که از این بحران انتظار میرود، بهنوعی پیشبینیپذیر است. بهخاطر اینکه در صحنه خاورمیانه، مسئلهای است که از چندین سال پیش بهوجود آمده تحولی در حوزه بینالملل در رابطه با همین نظام جدید است. یعنی خیلی از قدرتها به این نتیجه رسیدند که مرزها باید از نو چیده شوند. در چهارچوبِ از نو چینش مرزها، هر کسی بهدنبال این است که امتیازی برای خود بگیرد؛ اما اینکه هر اتفاقی میافتد به این فکر کنیم که تمام قضایایی که اتفاق میافتد از پیش برنامهریزی شده است، خیلی اینگونه نیست. قدرتهای منطقهای و جهانی بهنوعی میخواهند از این مسائل استفاده کنند. بهنظر اتفاقی که در سوریه ممکن است بیفتد این است که بهصورت مشخص یک دولت شیعی تشکیل شود، یک دولت سنی که قابل کنترل است تشکیل شود و یک دولت کرد که رویکرد سکولار و لیبرالی دارد و غرب توجه ویژهای به آن دارد تشکیل گردد، و در کنار آن رژیم اسرائیل هم بهطور قابل کنترل وجود داشته باشد. در این بحثهای کلی که وجود دارد، ترکیه میخواهد سهم خود را بگیرد. نقشه را بههم میزند و همکاری نمیکند. ترکیه میخواهد تا جایی که میتواند برخی مناطق کردنشین و برخی از مناطق اهل سنت را به خود ضمیمه کند، حتی اگر این مناطق خیلی حداقل باشد، قصد دارد سهم داشته باشد. ایران هم میخواهد بحرانها به داخل منطقه نفوذ نکند و ژئوپلیتیک (که از طریق آنها امنیتش را حفظ میکند، یعنی از حزبالله تا سوریه تا مرزهای ایران) را حفظ کند.
حضور کنونی روسیه در سوریه چه ابعاد و پیامدهای دیگری دارد؟
بهجز مسئلهای که وجود دارد، روسیه وارد رقابتی جدی در فضای بینالملل با اتحادیه اروپا و آمریکا شده است. این امر ممکن است در آینده، یعنی یک دهه یا دو دهه آینده، نظامهای قدرت را برهم بزند. از طرف دیگر، کشورهای دیگر مثل چین و قدرتهای منطقهای به این فضایی که بهوجود آمده است، تا حدود بسیار زیادی حساس هستند. بهخصوص حضور روسیه حساسیت کشورهای بزرگ بینالمللی را ایجاد کرده است نوعی پیشبینی وجود دارد که با توجه به فشار تحریمها فضای بینالملل را برهم بزند و تحولاتی که قبل از جنگ جهانی دوم ممکن است در آینده واکنشهای خاصی از روسیه و دولتهای دیگر را درپی داشته باشد. مسئله سوم این است که کشورهایی مثل ایران اگر بتوانند نقش فعالی در منطقه ایفا کنند و واقعاً نقششان را بهصورت جدی در طی بحران ثابت کنند، قدرت منطقهای آنها افزایش مییابد. این رقابت پنهانی، بین ایران و ترکیه است تا مشخص شود کدامیک توانایی بیشتری برای مدیریت منطقه دارند.
منبع : ابرار معاصر